فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

یادی از سیمین دانشور بهانه روز جهانی زنان | نویسنده‌ای که روایت‌هایش شبیه آثار سینمایی بود

  • کد خبر: ۲۱۵۹۸۷
  • ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۵
یادی از سیمین دانشور بهانه روز جهانی زنان | نویسنده‌ای که روایت‌هایش شبیه آثار سینمایی بود
سیمین دانشور، نویسنده فقید ایرانی، است که روایت‌هایش شبیه آثار سینمایی بود.

به گزارش شهرآرانیوز کلاس هشتم مدرسه مهرآیین بود. دست نوشته او با عنوان «زمستان بی شباهت به زندگی نیست»، به قدری معلم انشایش را به وجد آورد که مطلبش را در روزنامه محلی شیراز چاپ کردند. قلم روان و نگاه متفاوت یک دانش آموز پانزده ساله شاید در قیاس با دیگر دانش آموزان تحسین برانگیز باشد، اما عجیب نیست از دختری که تمام کودکی اش را در معاشرت با ادبیات و کتابخانه چندصدجلدی پدربزرگش سپری کرده و در همان سال‌های نخست مدرسه با فراگیری زبان انگلیسی، خیلی زود با ادبیات غرب هم آشنا شده است.

پدر سیمین هم که پزشک حاذقی در شیراز بود، هروقت مدیر کتاب فروشی بزرگ شیراز برای درمان به حضورش می‌آمد، چند جلد از تازه‌ترین کتاب‌های چاپ شده را تقدیم می‌کرد و دراین میان سیمین بود که در تقابل با تازه‌های ادبیات، آنچنان غرق مطالعه می‌شد که گاه شب‌های امتحان را تا حوالی صبح بیدار می‌ماند تا مثلا «ورتر» ِ گوته را تمام کند.

این گونه بود که ادبیات داستانی را از کتابخانه بزرگ خانه و هدایای آقای کتاب فروش وام می‌گرفت و با دنیای شعر از صدقه سری معلم سرخانه اش با حفظ اشعار شاهنامه و منطق الطیر و غزلیات حافظ انس می‌گرفت. دوران متوسطه اش هم که تمام شد رفت تهران برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران.

از خانواده متمولی برخاسته بود، اما در همان ماه‌های ابتدای دانشجویی، با مقاله نویسی در رادیو و نشریات، هزینه هایش را تأمین می‌کرد و با همین منوال تا مقطع دکتری به مسیر خود ادامه داد و رساله دکتری اش را نیز با عنوان «علم الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» زیر نظر دکتر فاطمه سیاح آغاز کرد، اما با مرگ زودهنگام استادش، باقی راه را با راهنمایی‌های دکتر عبدالحسین زرین کوب پیش گرفت و فارغ التحصیل شد. بهار ۱۳۲۷ در حالی که درسش هم تمام شده بود، برای ملاقات اقوام به شیراز سفر کرد. اتوبوسی که او را از شیراز به تهران بازمی گرداند، سرنوشت سیمین دانشور را به جلال آل احمد گره زد. ملاقاتی اتفاقی که در مدتی کوتاه به ازدواج این دو عاشق ادبیات منجر شد.

خواهر سیمین در شرح ماوقع چنین روایت می‌کند: «به تهران که برگشتیم، صبح روز بعد طبق معمول خواستم بروم خرید که دیدم آقای آل احمد پشت در است! خیلی تحویلش نگرفتم و حتی تعارف هم نکردم. رفتم خرید و برگشتم و دیدم سیمین خانم لباس پوشیده است و می‌خواهد با آقای آل احمد بیرون برود. دو سه روز بعد هم آمد و گفت: می‌خواهد همسر این آقا شود. به همین سادگی!»

پس از این آشنایی، بورس تحصیلی سیمین برای ادامه تحصیل در رشته زیبایی شناسی دانشگاه استنفورد آمریکا آمده بود، اما شرط جلال برای سفر سیمین، ازدواج بود. نامه نگاری‌های سیمین و جلال در دوسال فراق و دلتنگی، بعد‌ها در قالب کتابی با عنوان «نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل احمد» منتشر شد.

تحصیلات دانشور در آمریکا متأثر از آموزه‌های والاس استگنر موجب شد تا هم زیستی او با جلال آل احمد، هرگز او را به ادبیات همسرش متمایل نکند و لحن و تکنیک‌های خاص خود را در نگارش آثارش به کار ببرد. بازگشت او به ایران با تدریس در هنرستان هنر‌های زیبا آغاز شد و هم زمان، مدیریت مجله «نقش و نگار» را نیز برعهده گرفت، اما غم نان و دشواری‌های معیشتی موجب شد تا خلاف میل درونی اش، به ترجمه آثار انگلیسی زبان مشغول شود.

تدریس در دانشگاه تهران و ترجمه آثار ادبی تا سال ۱۳۴۰، تنها مجال چاپ یک مجموعه داستان با عنوان «آتش خاموش» را به او داد که در بیست ودوسالگی نوشته و در بیست وهفت سالگی منتشر کرد.  دومین مجموعه داستان او با عنوان «شهری، چون بهشت» گواهِ پختگی و تغییرات چشمگیر او نسبت به اثر پیشینش بود به طوری که توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد.  سال ۱۳۴۸، سال اشک‌ها و لبخند‌ها بود.

زیرا چاپ درخشان‌ترین اثر کارنامه ادبی سیمین دانشور یعنی «سووشون»، با مرگ زودهنگام همسرش در چهل وچهارسالگی هم زمان شد. آن چنان که سال‌ها پس از درگذشت جلال، کتابی با عنوان «غروب جلال» منتشر کرد که در دو بخش به زندگی و مرگ همسرش می‌پردازد. با این حال تا سال ۱۳۹۰ که سیمین ِ ادبیات معاصر در سن نودسالگی چشم بر جهان فروبست و به جلال زندگی اش پیوست، چندین اثر ارزشمند دیگر همچون سه گانه «جزیره سرگردانی»، «ساربان سرگردان» و «کوه سرگردان» را نیز منتشر کرد، اما همچنان او را به رمان «سووشون» می‌شناسند.

اثری سیاسی اجتماعی بر بستر زندگی طبقه متوسط جامعه دهه ۲۰ که قهرمان زن داستان را در گذر وقایع از شخصیتی منفعل و سرخورده به عدالت خواهی مبارز و قدرتمند تغییر می‌دهد. اعتبار دانشور و تجلی عمری مطالعه و نگارش در عالم ادبیات را می‌توان در «سووشون» یافت. استفاده از افعال و صفت‌ها برای ایجاد فضاسازی، روایت‌های او را بیش از هرچیز به یک اثر سینمایی شبیه می‌کند.

سیمای زن در مجموعه داستان کوتاه «به کی سلام کنم»، اثر سیمین دانشور

«مار و مرد»

شخصیت نسرین درباره زنی تحصیل کرده است که مدام در سفر است، اما تحصیل و سفر‌های پی در پی نمی‌تواند جایگاه او در خانواده سنتی اش را به زنی مدرن و امروزی تغییر دهد. نسرین به نمایندگی از قشر متوسط، به واسطه پایبندی به باور‌های سنتی خانواده اش، دچار چالش می‌شود.

«یک سر و یک بالین»

انیس در این داستان کوتاه، به نمایندگی از زنان طبقه محروم جامعه در شرایطی که هیچ سرپناه و کورسوی امیدی برای ادامه زندگی ندارد، در تلاش است تا با سازگاری در موقعیت هایی، چون جدایی از همسر و فقر و ناتوانی، جایگاه تازه خود را در جامعه پیدا کند و استقلال مالی و شخصیت تازه‌ای از خود به نمایش بگذارد.

«تیله شکسته»

شخصیت اصلی داستان در قالب زنی فعال و شاغل، در جامعه نقش ایفا می‌کند. او دارای قدرت است و در جامعه‌ای که قائل به جایگاه سنتی زن است کنترل امور را دست می‌گیرد. در عین حال تمامی خصوصیات سنتی خود را از دست نمی‌دهد، به طوری که احساسات مادرانه اش همچنان جریان دارد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->